باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا |
آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا |
آمد نسیم سنبل با مشک و با قرنفل |
آورد نامه گل باد صبا به صهبا |
قمری به یاسمن بر، ساری به نسترن بر |
نارو به نارون بر، برداشتند غوغا |
گلزار با تاسف خندید بی تکلف |
چون پیش تخت یوسف رخساره زلیخا |
گلشن چو روی لیلی یا چون بهشت مولی |
چون طلعت تجلا بر کوه طور سینا |
سرخ و سیه شقایق هم ضد و هم موافق |
چون مومن و منافق پنهان و آشکارا |
یاقوت وار لاله، بر برگ لاله ژاله |
کرده بدو حواله غواص در دریا |
عالم بهشت گشته، عنبر سرشت گشته |
کاشانه زشت گشته، صحرا چو روی حورا |
ای سبزه خجسته، از دست برف جسته |
آراسته نشسته چون صورت مهنا |
هم ننگرم سوی تو هم نگذرم سوی تو |
دل ناورم سوی تو اینک چک تبرا |
کاین مشکبوی عالم وین نوبهار خرم |
برما چنان شد از غم چون گور تنگ و تنها |
بیزارم از پیالهوز ارغوان لاله |
ما و خروش و ناله، کنجی گرفته ماوا |
دست از جهان بشویم، عز شرف نجویم |
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا |
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را |
مقتول کربلا را تازه کنم تولا |
آن میر سر بریده در خاک خوابنیده |
از آب ناچشیده گشتهاسیر غوغا |
بی شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر |
لشکر زده بر او بر چون حاجیان بطحا |
آن پنج ماه کودک، باری چه کرد ویحک |
کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا |
بیچاره شهربانو مسقول کرده زانو |
بیجاده کرده لءلء بر درد ناشکیبا |
آن زینب غریوان اندر میان دیوان |
آل زیاد و مروان نظاره گشته عمدا |
بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی |
گر هم بر این بپایی بی خار گشت خرما |
مومن درم پذیرد تا شمع دین بمیرد |
ترسا به زر بگیرد سم خر مسیحا |
تا زندهای چنین کن دلهای ما حزین کن |
پیوسته آفرین کن بر اهلبیت زهرا |